عجيب دلم برايت تنگ شده!
امروز تقريباٌ يك قرن است كه تو را نديده ام! من نمي دانم با اين زمان هاي طولاني چه كار كنم؟ دارم فكر مي كنم كه يك قرن پيش چه قدر خوشبخت بودم. اما حالا... من هستم و هزار شاليزار فاصله.
دارم فكر مي كنم چه قدر خوب است اگر هميشه- حتي الان كه دارم از دلتنگي براي تو ديوانه مي شوم- جنبه هاي مثبت يك پديده را در نظر بگيرم تو قشنگترين پديده زندگي من بودي و هستي و خواهي بود.
من مطمئنم يكي از همين روزهاي خدا، فاصله هزار شاليزاري بين من و تو، مي شود يك شاليزار. من قدم ميگذارم در هواي سبز و مي ايستم رو به روي لبخند هميشه مهربانت و مي گويم: امروز 300سال، پيش از 1386 است/ و من و تو در يك غروب ساده و باراني/ بي دغدغه ترافيك و .../ عاشق هم مي شويم، زيباي زيبا!!!
هزار بار دوستت دارم!
نظرات شما عزیزان: